9 و 33 دقیقه صبح !
17 سالگی
درباره وبلاگ


بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم .....

پيوندها
اللهم عجل الولیک الفرج
شهدای شهرستان کبودراهنگ
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان 17 سالگی و آدرس 17salegi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 132
بازدید کل : 35353
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
محمد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : محمد

                                               9 و 33 دقیقه صبح !

عقربه های ساعت منتظر بودند ؛ حالا دیگر داشتند از هم سبقت می گرفتند ، عقربه ی کوچک حالا دیگر احترام عقربه بزرگه رو نگه نمی داشت ، شاید اون خیلی بیشتر از اون دو عقربه دیگه دلش واسه اون مرد بزرگ تنگ شده بود !

بالأخره عقربه ها تصمیم گرفتند تا ساعتی را اعلام کنند که در تاریخ ایران و جهان ثبت بشه ، زمان ورود رهبر انقلاب ایران رو . شاید این کار هر روزشون بود ، هر روز دور یه محور می گشتن و به آدمایی که شاید هیچ موقع با دقت بهشون نگاه نمی کردن ساعت رو نشون می دادن ؛ اما اون روز حالشون یه طور دیگه بود ، آدما که دیگه نگو ! حتی یکی از همین عقربه ها می گفت که صاحبم حتی هر دو سه ساعتم بهم نگاه نمی کرد اما اون روز هر یکی دو دقیقه من رو نگاه می کرد ! آره ، همه اون روز منتظر بودن ، منتظر ساعت 9 و 33 دقیقه صبح !

پیر و جوان ، کوچیک و بزرگ و حتی سربازای توی گهواره هم اومده بودن ! اومده بودن به استقبال مردی بزرگ ! مردی که قرار بود امام و رهبرشون بشه تا با درایتی مثال نزدنی بتونه اون ها رو در طوفان حوادث رهبری کنه ! مردی که همه ی این سال ها دور از وطن بود و امروز اومده بود تا دولت تعیین کنه ، اون هم به کمک همین ملت ! مردی با آرمان های بزرگ ! مردی ... !

اومده بود تا نذاره این انقلاب به دست نااهلان بیفته ! اما شاید بپرسی که اون مرد بزرگ کی بود ؟ اگه از من بپرسی شاید بشنوی که اون روح خدا بود ، نه ، شاید کمی از این هم فراتر ، اون نائب امام زمان ( عج) بود ، و شاید رهبر سربازای توی گهوارش و شاید هم منجی مردم ستم دیده ی ایران ! خلاصه فقط این رو بدون که اون واقعا مرد بود ، نه ، حرفم رو پس می گیرم او جوانمرد بود !

شاید برای ما نسل سومی ها و شاید دومی ها تصویر مبهمی از انقلاب و امام وجود داشته باشه ، ولی اگه جدیدا یه کم اخبار گوش کرده باشید باید تا حالا متوجه شده باشین که برادران و خواهران مسلمانمون تو کشورهای عربی دارن مث مردم انقلابی ایران در عصر خمینی کبیر دست به انقلابی بزرگ می زنن ! شاید تو انقلاب رو مثل من درک نکرده باشی ولی اگه این روزا شور و حالی که جوونای مصری و تونسی دارن رو ببینی حتما متوجه می شی که آدم های بزرگی دارن برای اینکه اذان تو کشورشون به صورت کاملا آزاد از مساجد و حتی تلویزیون پخش شه جون می دن ، دارن به خاطر خوندن نماز به جماعت و یا حتی صحبت کردن از عقایدشون جون می دن ! سخنم با توست ای ایرانی ، قدر جمهوری اسلامی و ولی فقیه را بدان ، قدر اذان و نماز جماعت را بدان و این را همیشه آویزه ی گوشت کن « که ما هر چه داریم از انقلاب و خمینی داریم » !!!  

به امید انقلاب جهانی مهدی ( عج )



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: